استقلال و لزوم عبور از بحران در ۴۸ ساعت
شب گذشته استقلال پس از حذف در مرحله یکهشتم نهایی به ایران بازگشت درحالیکه هیچگاه تا به این حد این تیم در تمامی ارکانش غرق در مشکلات نشده بود.
به گزارش مازند اسپرت (مازند ورزش)،
بعدازآن نمایش پرگل مقابل الاهلی عربستان شاید کمتر کسی تصور میکرد که باید به همین زودی برای بازگشت کاروان استقلال از قطر پایمان به فرودگاه امام باز شود، اما شکست مقابل پاختاکور تمام رؤیاهای هواداران و مجموعه این تیم را در هم شکست تا آنها شب گذشته در تلخترین وضعیت ممکن به ایران بازگردند.
اتفاقات زشت پس از دیدار فینال جام حذفی و آن درگیریهای بیسابقه در مهرآباد مسئولان این تیم را بر آن داشت تا این بار برای دفع خطر احتمالی و جلوگیری از تکرار آن صحنههای بیسابقه از جایگاه CIP یا همان تشریفات وارد ایران شوند که البته این تصمیم شاید چندان واجب به نظر نمیرسید، چراکه اینبار هواداران دلسوخته استقلال حتی دیگر نای اعتراض هم برایش باقی نمانده است.
چهره بازیکنان و کادر فنی و البته مسئولان تیم آنقدر ناراحت وعبوس بود که حتی به خودمان اجازه ندادیم که اصلاً طرفشان رویم، چه برسد به اینکه بخواهیم از آنها درخصوص اتفاقات افتاده در قطر و همچنین درگیری تعدادی از آنها با کادر پزشکی سؤالی مطرح کنیم. تنها جملاتی که از جانب بازیکنان شنیده میشد، اعتراض بابت حضور خبرنگاران بود و اینکه چرا آنها باید این ساعت از شب در اینجا حضورداشته باشند. نامجو مطلق همصحبت را بهروزهای آینده موکول کرد و حرفی نزد. درست همان کاری که سایر اعضای تیم کردند.
بهواقع در تمام این چند سال هیچگاه وضعیت تیم را تا به این حد وخیم حس نکرده بودیم. بهطورکلی کاروان دیروز استقلال را میشد به چند دسته تقسیم کرد. عدهای که قصد داشتند نشان دهند هیچ اتفاقی نیفتاده و سعی میکردند طوری رفتار کنند که انگار آب از آب تکان نخورده، عدهای نیز نشان میدادند که از نتایج بهدستآمده خودشان نیز ناراحتند اما در این شرایط موجود باشگاه کاری بیشتر از این از دستشان بر نمیآمد، چندنفری هم که حوصله هیچکسی را نداشتند سعی میکردند تنها باشند و باکسی حرفی نزنند. با هرکسی که صحبت میکردی دیگری و یا شرایط موجود باشگاه را مقصر این نتایج میدانست و درکل میتوان گفت تنها چیزی که در این مجموعه محلی از اعراب ندارد اتحاد است و اتحاد همان حلقه گمشدهای که در این چند سال اخیر هیچ قدرتی توان پرداختن به آن را نداشت و ندارد.
انگار نه انگار این بچهها شب و روزشان را باهم سپری میکنند و باید در قالب یک تیم مثل یک خانواده رفتار کنند. کاری از دست هیچکسی هم بر نمیآید. نصرالله عبداللهی بهعنوان سرپرست و بزرگ تیم عملاً هیچ نقش اجرایی در تیم ندارد و شاید اگر نامجو مطلق هوای او را نداشت او هنوز در فرودگاه به سر میبرد. سرپرست تیم بیتفاوت نسبت به تمام اتفاقاتی که در جریان است آخر از همه بازیکنان آمد و سوار اتوبوس باشگاه هم نشد، در حالی که تا آنجا که ما در تیم رقیب میبینیم سرپرستی تعریف دیگری دارد که درواقع از توان او با این سن و سال خارج است.
البته به این شکل هم نبود که همه با دستخالی برگشته باشند، چراکه اکثر بازیکنان نایلونهای سفیدی در دست داشتد که نشان میداد سری هم به بازار زدهاند. احمد سعادتمند هم بهعنوان مدیرعامل باشگاه هم سعی کرد خودش را آفتابی نکند و ترجیح داد آنقدر در CIP بماند تا مجبور به پاسخگویی نشود.
این شاید تنها بخشی از تمام اتفاقات عجیب و ناراحتکنندهای باشد که درحال حاضر در تمامی ارکان این باشگاه جاری وساری است، تا آنجا که حالا میتوان ادعا کرد که در تاریخ استقلال هیچوقت وضعیت تا به این حد رو به وخامت نگذاشته بود.
استقلال در سطوح مختلف از مدیریتی گرفته تا اقتصادی، فنی، نیروی انسانی، هواداری بهجایی رسیده است که هیچکسی دیگر توان احیای آن را ندارد.
میتوان وضعیت استقلال در شرایط فعلی را به بیماری تشبیه کرد که در اتاق CPR یا همان احیا قرار دارد و پزشکان و پرستاران برای درمان آن به هر دری میزنند، نتیجهای نمیگیرند تا آنجا که مجبور میشوند به همراهان نگرانشان همان جمله معروف را بگویند.
کافی است قدری گوشت را تیز کنی تا این چندصدایی را که در این باشگاه تابهحال سابقه نداشته است را بشنوی.
عدهای وزیر را نشان میروند و تمام تقصیرات را بر گردن او میاندازند، عدهای مخالف سعادتمند و افرادی دیگر از او حمایت میکنند، تعدادی از آنها چاره کار را بازگشت مجیدی میدانند و به همان تعداد وی را در حال حاضر خائن تصور میکنند، بخش دیگری از جامعه هواداری ذوب در استراماچونی هستند و تا او نیاید هر مربیای را برای نشستن روی نیمکت استقلال نمیپذیرند، بگذریم از بخشی از آن هوادارانی که همین مجید نامجو مطلق را مناسب میبینند، تازه امیر قلعه نوعی هم جایگاه خودش را هنوز در طیفی از جامعه هواداری حفظ کرده است، خلاصه تا آنجا که ما یادمان میآید استقلال هیچگاه تا این حد دچار چندصدایی نشده بود و اینکه واقعاً چه کسی توان متحد کردن اینهمه صدا را در استقلال دارد؟
همین شرایط را شما میتوانید در پیشکسوتان استقلال مشاهده کنید که در بین این دوستان قدیمی هم آنقدر فاصله افتاده است که هیچ امیدی برای این وجود ندارد که بتوانند برای چند ساعت هم شده دور یک میز جمع شوند و همدیگر را تحمل کنند و فکری به حال این وضعیت کنند.
پنجره بسته و دستان خالی استقلال و محرومیتهایی که هرلحظه انتظار این تیم را میکشد، وجود بازیکنان به خدمت گرفتهای که هنوز تکلیفشان برای حضور در استقلال مشخص نیست و یا آن دسته از بازیکنانی که هنوز نیامده ساز جدایی زدهاند و معلوم نیست که در فصل آینده در تیم خواهد ماند و بدتر از همه تیمی که در فاصله تنها یک ماه مانده به آغاز لیگ تکلیف سرمربیاش را روشن نکرده است همه و همه در یک مقطع از سال مثل آوار بر سر تیم خراب شده است.
بهواقع چه کسی قادر است بر تمامی این مشکلاتی که هرکدام میتواند برای یکفصل کافی باشند فائق بیاید؟ اما درعینحال نمیشود که این تیم را با تمامی این هوادارانش رها کرد تا در گوشهای جان بدهد. هرچقدر هم که کار سخت باشد آیا ارزش این را ندارد که دل میلیونها هوادار را بتوانیم از این حجم از ناراحتی و بلاتکلیفی نجات دهیم؟ آیا ارزش این را نداد که جلسهای اضطراری با تمامی کسانی که کاری از دستشان برای احیای صلابت این تیم برمیآید برگزار شود؟ آیا استقلال بااینهمه سرمایه انسانی باید حال و روزش این باشد که هرچند وقت یکبار اخبار درگیری را از این تیم بشنویم و ببینیم؟ آیا این درشان باشگاه پرافتخاری است که بیش از ۷ دهه از عمر آن میگذرد؟
در آخر باید بگوییم هرچه ندانیم اما این را خوب میدانیم که هرکسی بتواند در این مقطع استقلال را از این ورطهای که در آن گرفتارشده است نجات دهد نامش برای همیشه در تاریخ این باشگاه ماندگار خواهد شد و هواداران جان به لب رسیده این تیم برای یکعمر، مدیون ان شخص خواهند شد. اینکه آن فرد یا حتی آن تیم چه کسی میتواند باشد که توان پرداختن و حل تمام این مشکلات را داشته باشد تنها خدا میداند و بس، اما وجود دارد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0