پای صحبتهای والیبالیستی با «خونِ آبی»/ کریمی: ضعیف بودن حریفان یک شوخی است
پاسور تیم ملی کشورمان گفت: والیبال را از شهر محل تولدم آغاز کردم و خوشبختانه فصل گذشته برای نخستینبار توانستم لژیونر شوم.
به گزارش مازند اسپرت (مازند ورزش)،متولد دهم اسفندماه سال ۱۳۷۶ در سوچلمای شهرستان نکا است و خیلی زود توانست نام خود را بر سر زبانها بیاندازد. او با ۲۰۲ سانتیمتر قد و البته حمایت خانواده، به سمت والیبال آمد و پلههای پیشرفت را یکی پس از دیگری طی کرد. در همان سالهای اول بازیاش، خیلی از کارشناسان گفتند که بعد از سعید معروف و مهدی مهدوی میتوان از او استفاده کرد.
«جواد کریمی سوچلمایی» که خیلی از اهالی والیبال توجهی به پسوند فامیلی او نمیکنند. او اهل سوچلما یکی از روستاهای نکا در مازندران است. والیبال را از همان نوجوانی در آکادمی والیبال برادران کریمی در شهرستان نکا استارت زد. در ادامه هم با تشویقهای پدرش پیش رفت و توانست جایگاه خود را در این رشته تثبیت کند.
او در سال ۱۳۹۲ برای نخستین بار به تیم ملی نوجوانان دعوت شد. پاسور تیم ملی والیبال ایران، در سال ۲۰۱۴ با تیم نوجوانان در آسیا قهرمان شد و همراه با این تیم، در مسابقات قهرمانی نوجوانان جهان سال ۲۰۱۵ آرژانتین نیز شرکت کرد که موفق به کسب مدال برنز شد. کریمی همچنین به عنوان پاسور تیم جوانان ایران در سال ۲۰۱۴ در مسابقات قهرمانی آسیا شرکت کرد و موفق به کسب مقام قهرمانی در شهر منامه بحرین شد. وی در سال ۲۰۱۸ برای نخستین بار به اردوی آمادهسازی تیم ملی دعوت شد، اما در ترکیب نهایی قرار نگرفت و سال ۲۰۱۹ با نشان دادن شایستگیهای خود، به صورت رسمی به عضویت تیم ملی بزرگسالان درآمد. این بازیکن که هماکنون در باشگاه گرین یارد بلژیک بازی میکند، کار خود در تیمهای باشگاهی را از سال ۱۳۹۳ با تیم ارتعاشات صنعتی ایران در لیگ برتر آغاز کرد و سال ۱۳۹۴ با شهرداری بجنورد در رقابتهای دسته یک کشور شرکت کرد.
کریمی در سالهای ۹۵ و ۹۶ عضو تیم کاله مازندران بود و دو سال بعد، یعنی ۹۷ و ۹۸ در پیکان تهران پرافتخارترین تیم لیگ برتری بازی کرد. او سال گذشته برای نخستین بار با عضویت در تیم بلژیکی، لژیونر شد. جواد کریمی، پاسور جوان تیم ملی والیبال ایران که امسال هم در تیم گرین یارد بازی میکند، این باشگاه بلژیکی را شناخته شده در جهان میداند، اما اعتقاد دارد که حضورش در این تیم، سکوی پرتابی برای عضویت در لیگهای معتبرتر اروپا و جهان است. او لیگ برتر ایران را از نظر فنی، بالاتر از بلژیک میداند، اما معتقدست که سطح امکانات لیگ این کشور اروپایی، از ایران برتر است.
در ادامه متن گفتوگو جواد کریمی، پاسور تیم ملی والیبال ایران با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس را میخوانید:
ابتدا کمی از تیم باشگاهیات صحبت کنیم. سال گذشته عملکرد خوبی در گرینیار داشتی و حالا برای دومین فصل متوالی در این تیم بازی میکنی. در مجموع ارزیابیات از سطح والیبال بلژیک چیست و چه قدر به پیشرفتت کمک کرده است؟
خدا را شکر میکنم که توانستم سال گذشته برای نخستین بار به عنوان یک لژیونر در یکی از لیگهای اروپایی بازی کنم. خوشبختانه عملکرد خوبی داشتم و تنها گاهی با بدشانسی روبرو بودم. چند هفته به دلیل مصدومیت دور از میادین بودم، اما در نهایت توانستم برای تیمم مفید باشم. شرایط در تیم ما به گونهای است که تمام فکر و ذکرمان فقط تمرین است و ۱۰۰ درصد تلاشمان را میکنیم که نتایج خوبی کسب کنیم. فصل گذشته وقتی وارد باشگاه شدم و تمرینات را آغاز کردم، تمرکز بالای بازیکنان برای رسیدن به موفقیت نکته جدید و جالبی برایم بود. من در تیمهای قبلیام این موضوع را اینقدر جدی ندیده بودم که همه، هر روز ۱۰۰ درصدی و با تمرکز زیاد و آن هم با فشار بالا تمرین کنند. به لحاظ سطح کیفی لیگ هم اگر بخواهم بلژیک را با ایران مقایسه کنم، باید بگویم که چند تیم در صدر جدول قرار دارند و چند تیم ضعیفتر که بازی با آنها آسانتر است، در ردههای بعدی قرار دارند. چنین شرایطی در لیگ هر کشوری حاکم است. با این حال، به نظرم همهچیز عالی است و امکانات خوبی در اختیار بازیکنان میگذارند. از تصوری که ما قبلا داشتیم، بیشتر است.
چند سال میخواهی در بلژیک بازی کنی؟ آیا به حضور در لیگهای معتبر همچون ایتالیا و لهستان هم فکر میکنی؟
من برای دیده شدن و پیشرفت باید به اروپا میآمدم. شک ندارم که اینجا بهتر دیده میشوم چون در کنار مربیان و بازیکنان بزرگی قرار میگیرم و میتوانم در مسابقات معتبر و مهمی هم حضور پیدا کنم. پاسور قبلی گرینیارد توانست از همین تیم به پروجا برود و سپس هم راهی لوبه ایتالیا شد. شاید خیلیها در جریان نباشند که ویتال هینن هم مربیگریاش را از همین تیم آغاز کرده است. او حالا یکی از بزرگترین و شناخته شدهترین مربیان دنیای والیبال است. گرینیارد در اروپا به عنوان تیمی شناخته میشود که همیشه چند ستاره نوظهور و مستعد در ترکیب خود دارد. حالا هم من میخواهم آن ستاره باشم. باشگاه ما قدیمی و معتبر است و همیشه ایجنتها نگاه ویژهای به این تیم دارند.
قطعاً بعد از یک سال حضور در بلژیک شناخت کافی از لیگ این کشور کسب کردهای. لیگ ایران و بلژیک چه تفاوتیهایی با هم دارند؟
ایران جز ۱۰ تیم برتر جهان است و باید سطح لیگ کشورمان هم بالاتر برود. البته برخی مشکلات موجب شده تا لیگ ایران بعد از مدتی که در اوج بود، با کمی افت روبرو شود. متاسفانه در سالهای اخیر باشگاهها شرایط مالی خیلی خوبی ندارند که بتوانند همچون گذشته از ستارههای والیبال دنیا در تیم خود استفاده کنند. فکر میکنم اگر ما هم امکاناتی مشابه تیمهای اروپایی در اختیار بگیریم، میتوانیم یکی از بهترین لیگهای دنیا را داشته باشیم. ضمن اینکه امسال هم شاهد هستیم که چند بازیکن خارجی در ایران حضور پیدا کردهاند که میتواند به بالا رفتن سطح کیفی کمک کند.
سبک زندگی مردم در بلژیک چطور است؟
برای من زندگی در بلژیک، اوایل خیلی سخت بود؛ البته هنوز هم همینطور است. از ۷ صبح بیدار میشویم و ساعت ۹ تمرین را شروع میکنیم. در حالی که در ایران، تمرینات از ساعت ۱۱ شروع میشد. کمکم عادت کردم و شبها هم حدود ساعت ۱۱ میخوابم. حتی صبحها برای بیدار شدن، دیگر زنگ هم تنظیم نمیکنم و خودبهخود بیدار میشوم. فکر میکنم این خیلی خوب است. تقریباً تمام بلژیکیها طبق اصول زندگی میکنند و خیلی به فکر خود و سلامتیشان هستند. مردم برای تمام کارهای خود برنامه دارند و همه چیز طبق برنامه پیش میرود.
تو از جمله بازیکنانی هستی که متاهل هستی. فکر میکنی این موضوع چقدر به تو در مسیر پیشرفتت کمک میکند؟
حدود ۲۳ سال داشتم که تصمیم گرفتم ازدواج کنم. من تصمیم گرفتم که این کار را بکنم که زندگیام روی برنامه و اصول باشد و با خیال راحتتر بتوانم برای آینده برنامهریزی کنم. از ازدواجم بسیار راضی هستم و همسرم بسیار به من کمک میکند. در دنیای حرفه ای ورزشکاران زیادی را میشناسم که در همین سن ازدواج کردند و در رشته خود هم بسیار موفق هستند. با این موضوع که برخی میگویند ازدواج مانع پیشرفت در ورزش قهرمانی است مخالفم، چون نمونههای نقض آن را بسیار دیدهام. همسرم هم در بلژیک کنارم هست و این موجب دلگرمیام میشود.
برای حضور در لیگ ملتهای والیبال آلکنو روی نام تو خط قرمز کشید، اما بعد از دو هفته احساس نیاز کرد و خواهان حضور تو در ریمینی، محل برگزاری مسابقات بود.
من برای حضور در اردوی تیم ملی انگیزه بسیار زیادی داشتم. تلاش کردم تا با آمادگی بالایی وارد اردو شوم، اما بعد از چند جلسه آلکنو روی نام من خط قرمز کشید. او اعتقاد داشت که من از نظر بدنی در شرایط ایدهآلی قرار ندارم. این در حالی بود که من چند کیلو کاهش وزن داشتم و در زمان برگزاری اردوها هم وزنم را کمتر کردم. میخواستم در لیگ ملتها بازی کنم، بدرخشم و در نهایت بتوانم در ترکیب تیم ملی برای المپیک قرار بگیرم. نمیدانم چه در سر آلکنو بود که تصمیم گرفت من را خط بزند و در جریان مسابقات درخواست کند به ریمینی بروم. هر اتفاقی که بیفتد من سرباز تیم ملی هستم و با افتخار پیراهن تیم ملی کشورم را به تن میکنم. بعد از اینکه از اردو خط خوردم تمریناتم را قطع نکردم، چون احساسی در من میگفت که به ترکیب بازخواهم گشت که خوشبتانه همینگونه هم شد.
پس از لیگ ملتها، حضورت در المپیک هم قطعی شد و توانستی بازهم در کنار سعید معروف برای تیم ملی تاثیرگذار باشی.
نه اینکه بخواهم از خودم تعریف کنم، بلکه نظر اکثر کارشناسان است که من در توکیو عملکرد بسیار خوبی داشتم. خودم هم از شرایطم رضایت دارم و فکر میکنم بیشتر از حد توانم انرژی گذاشتم و توانستم مفید باشم. در این بین کادر فنی و سایر بازیکنان هم بسیار به من کمک کردند که در بهترین شرایط باشم. درمورد بازی کنار سعید معروف هم واقعاً نمیدانم چه بگویم چون هر لحظه کنار آقا سعید بودن برایم یک درس است. متاسفانه تصمیم گرفته از تیم ملی کنار برود و فرصت را به جوانترها بدهد. کاش این موقعیت را داشتم که میتوانستم بیشتر در کنار معروف بازی کنم و نکات جدید یاد بگیرم.
تو و سایر پاسورها سالها پشت سعید معروف بودید. حالا خداحافظی او فضا را برای تو و سایر پاسورها باز میکند. از این موضوع خوشحال نیستی؟
اگر من و سایر پاسورها پشت سعید معروف بودیم، یک اتفاق طبیعی بود، چون بهترین پاسور جهان بود و فکر میکنم طبیعی باشد که سالها در تیم ملی حضور داشته باشد. به هر حال من هم تا زمانی میتوانم در خدمت تیم ملی باشم. زمانی فرا میرسد که تصمیم میگیرم کنار بروم. آقا سعید هم صلاح دید که بعد از المپیک خداحافظی کند؛ هرچند از گوشه و کنار میشنویم که مربیان تیم ملی گفتهاند شاید بازهم زمانی به حضور معروف نیاز باشد و او به تیم ملی دعوت شود.
تیم ملی پس از ناکامی در المپیک توانست با کادری ایرانی عنوان قهرمانی آسیا را کسب کند. این اتفاق را چطور ارزیابی میکنی؟
نظر مسئولان فدراسیون بود که تیم ملی با مربی بزرگی به نام آلکنو وارد المپیک شود. به هر حال آن مسابقات هم تمام شد و ما باید خود را برای مسابقات قهرمانی آسیا آماده میکردیم. این بار فدراسیون تصمیم گرفت که بهروز عطایی هدایت تیم ملی را برعهده بگیرد و ما هم به عنوان سرباز در خدمت کادر فنی بودیم. تمرینات خوبی را پشت سر گذاشتیم و توانستیم به مدال طلای آسیا برسیم.
کار کردن با بهروز عطایی چطور بود؟
من پیش از این هم در تیم باشگاهی و هم در تیم جوانان، شاگرد بهروز عطایی بودم. او دانش بالایی دارد و از نظر روانشناسی هم میتواند به بازیکنان کمک کند. او به نمایندگی از تمام مربیان ایرانی، بار دیگر نشان داد که توانایی بالایی دارد. بدون شک قهرمانی با کادری وطنی بسیار لذتبخشتر از هر اتفاق دیگری است. ضمن اینکه ما توانستیم ژاپنی که در المپیک ما را شکست داده بود در خاک خودش شکست دهیم.
برخی از کارشناسان اعتقاد دارند که حریفان ایران تضعیف شده بودند.
بیان این حرف مثل یک شوخی است. به هر حال ایران هم چند ستاره خود از جمله سعید معروف، سیدمحمد موسوی، امیر غفور و … را در اختیار نداشت. ما توانستیم با نسلی جدید در بین بازیکنان و کادر فنی به طلای آسیا برسیم و متاسفانه همیشه افرادی هستند که نسبت به هر چیزی انتقاد میکنند. اگر کار ما کم ارزش بود، چطور ژاپنیها پس از شکست در فینال سرمربی خود را تغییر دادند؟ آنها با تمام توان آمده بودند و توقع داشتند که نسل جدید تیم ایران را به راحتی شکست دهند، اما ناکام ماندند، چون ما متحد و یکدل شده بودیم.
بعد از بازگشت از ژاپن در اقدامی شایسته مدال طلای خود را به حرم امام رضا (ع) تقدیم کردی. چه شد که چنین تصمیمی گرفتی؟
پیش از شروع مسابقات نیت کرده بودم که اگر قهرمان شدیم، مدالم را به حرم آقا امام رضا (ع) تقدیم کنم . خوشبختانه این اتفاق رخ داد و من هم به وعدهام عمل کردم. امیدوارم امام رضا (ع) کمک کند تا در ادامه راه هم موفق باشم و بتوانم برای کشورم افتخارآفرینی کنم.
از جمله والیبالیستهایی هستی که فوتبال را هم به شدت پیگیری میکنی. طرفدار چه تیمهایی در ایران و جهان هستی؟
قبل از اینکه وارد والیبال شوم، دفاع آخر فوتبال بودم. بعد از مدتی که اطرافیانم را در والیبال دیدم، کم کم به سمت این رشته گرایش پیدا کردم. در ایران طرفدار استقلال هستم و در خارج هم رئال مادرید را دوست دارم. یک استقلالی متعصب هستم. تمام بازی ها و اخبار این تیم را پیگیری می کنم. برای تماشای خیلی از بازی ها به ورزشگاه هم می روم. در اصطلاح به افرادی مثل من میگویند «خون آبی»؛ فارغ از هرگونه کری خوانی من استقلال را واقعاً دوست دارم. شاید خیلی از هنرمندان و ورزشکاران سایر رشتهها وارد این مسائل نشوند و علاقه خود به این تیمها را مخفی کنند، اما من ترسی ندارم و با افتخار خود را یک استقلالیِ صد آتیشه میدانم.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0